ORezaO

ساخت وبلاگ
سخن فردوسی در انتهای پادشاهی لهراسپ   که گیتی نمانَد همی بر کسی / چو ماند به تن رنج ماند بسی چنین است گیهانِ ناپایدار / بَرو تخمِ بد تا توانی مکار همی خواهم از دادگر یک خدای / که چندان بمانم به گیتی به جای که این نامۀ شهریارانِ پیش / بپیوندم از خوب گفتارِ خویش از آن پس تنِ جانور خاک‌راست / سخن‌گوی‌ج ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 300 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 20:32

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیرِ تو در این باشد جامِ می و خونِ دل، هر یک به کسی دادند / در دایرۀ قسمت، اوضاع، چنین باشد در کارِ گلاب و گُل، حکمِ ازلی این بود / کاین شاهدِ بازاری، و آن پرده‌نشین باشد   ( غزلیّات حافظ )   در بیت دوم : جام می : کنایه از شادی و خوشگذرانی – خو ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 301 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 20:48

خوش است خلوت اگر یار، یارِ من باشد / نه من بسوزم و، او شمعِ انجمن باشد من آن نگینِ سلیمان به هیچ نستانم / که گاه‌گاه بر او دستِ اهرمن باشد همای گو مفِکن سایۀ شرف هرگز / در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد   ( غزلیّات حافظ )   در بیت دوم : خواجه در ادامۀ بیت قبل یار خود را به انگشتری سلیمان و اغیار را ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 235 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 13:22

تو خود ای گوهرِ یک‌دانه کجایی آخِر / کز غمت دیدۀ مردم، همه دریا باشد ؟

از بنِ هر مژه‌ام آب روان است، بیا / اگرت میلِ لبِ جوی و تماشا باشد

چشمت از ناز، به حافظ نکند میل، آری / سرگرانی صفتِ نرگسِ رعنا باشد

 

( غزلیّات حافظ )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 251 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 21:23

من و انکارِ شراب، این چه حکایت باشد ؟ / غالباً این قدَرم عقل و کفایت باشد تا به غایت، رهِ میخانه نمی‌دانستم / ورنه مستوریِ ما تا به چه غایت باشد زاهد و عُجب و نماز و، من و مستیّ و نیاز / تا تو را خود ز میان، با که عنایت باشد زاهد ار راه به رندی نبَرد، معذور است / عشق، کاری است که موقوفِ هدایت باشد م ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 283 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 21:23

نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجبِ آتش باشد صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی / شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بوَد گر محکِ تجربه آید به میان / تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد نازپروردِ تنعّم نبَرد راه به دوست / عاشقی شیوۀ رندانِ بلاکَش باشد غمِ دنییِّ دنی چند خوری ؟ ب ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 226 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 21:23

دلا، ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش / که بد به خاطر امّیدوارِ ما نرسد

چنان بِزی، که اگر خاکِ ره شوی، کس را / غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد

 

( غزلیّات حافظ )

 

در بیت دوم : خاک راه شدن : کنایه از مردن و به خاک تبدیل شدن - غبار خاطر : استعاره از آزردگی و پریشانی دل - رهگذر ما : راه عبوری که ما در آنجا مرده ایم و به خاک بدل گشته ایم، راهی که تربت و قبر ما در آن واقع است


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 329 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 21:33

نمانَد به کس روزِ سختی نه رنج / نه آسانی و شادمانی، نه گنج

بد و نیک بر ما همی بگذرد / نباشد دژم هر که دارد خرد

 

( شاهنامه فردوسی بزرگ )

ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 381 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

من آن شکلِ صنوبر را ز باغِ دیده برکندم / که هر گُل کز غمش بشکفت، محنت بار می‌آورد فروغِ ماه می‎دیدم ز بامِ قصرِ او روشن / که رو از شرمِ آن خورشید در دیوار می‌آورد عفَااللَّه چینِ ابرویش اگرچه ناتوانم کرد / به عشوه هم پیامی بر سرِ بیمار می‌آورد   ( غزلیّات حافظ )   در بیت دوم : روی در دیوار آوردن : ک ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 263 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

25 اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی بزرگ گرامی باد   قسمتی از ابتدای داستان سهراب :   اگر تندبادی برآید ز کُنج / به خاک افکند نارسیده تُرُنج ستم‌کاره خوانیمش، ار دادگر / هنرمند دانیمش، ار بی‌هنر ؟ اگر مرگ داد است، بیداد چیست ؟ / ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ؟ ازین راز جانِ تو آگاه نیست / بدین پرده ا ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

دلم جز مِهرِ مَه‌رویان طریقی برنمی‌گیرد / ز هر در می‌دهم پندش، ولیکن درنمی‌گیرد صُراحی می‌کَشم پنهان و مردم دفتر انگارند / عجب گر آتشِ این زَرق، در دفتر نمی‌گیرد من این دلقِ مُرقّع را بخواهم سوختن روزی / که پیرِ مَی‌فروشانش به جامی برنمی‌گیرد از آن رو هست یاران را صفاها با میِ لعلش / که غیر از راستی ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 280 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

ساقی ار باده از این دست به جام اندازد / عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد ور چنین زیرِ خمِ زلف نهد دانۀ خال / ای بسا مرغِ خرد را که به دام اندازد ای خوشا دولتِ آن مست، که در پایِ حریف / سر و دستار نداند که کدام اندازد زاهدِ خام که انکارِ می و جام کند / پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد روز در کسب ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 291 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

دَمی با غم به سر بردن، جهان یک‌سر نمی‌ارزد / به مَی بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

شکوهِ تاجِ سلطانی که بیمِ جان در او درج است / کلاهی دلکش است، امّا به ترکِ سر نمی‌ارزد

چه آسان می‌نمود اوّل، غمِ دریا به بویِ سود / غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

چو حافظ در قناعت کوش و، از دنیایِ دون بگذر / که یک جَو منّت دونان، دو صد من زر نمی‌ارزد

 

( غزلیّات حافظ )


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 331 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّی دَم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد جلوه‌ای کرد رُخت، دید مَلَک عشق نداشت / عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل می‌خواست کز این شعله چراغ افروزد / برقِ غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد   ( غزلیّات حافظ )   این غزل از شاهکارهای حافظ و غزل عارفانۀ فارسی است. خواجه هما ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 249 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

چو پیشِ صبح، روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست / برآمد، خندۀ خوش بر غرورِ کامگاران زد

 

( غزلیّات حافظ )

 

مهر گردون : ایهام دارد 1) خورشید آسمان 2) مهر و محبت فلک - معنی بیت : وقتی برای صبح آشکار شد که لطف روزگار زودگذر است و یا خورشید آسمان پایدار نیست وبه زودی غروب خواهد کرد، طلوع کرد و از روی تمسخر، بر کسانی که به کامروایی خود مغرور بودند، خنده ای زد


ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 253 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد / شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد عشق و شَباب و رندی مجموعۀ مراد است / چون جمع شد معانی، گویِ بیان توان زد حافظ، به حقِّ قرآن کز شَید و زَرق بازآی / باشد که گویِ عیشی در این جهان توان زد   ( غزلیّات حافظ )   در بیت اول : راه : از اصطلاحات موسیقی، نغمه و آهنگ ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 312 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01

اگر روم ز پی‌اش، فتنه‌ها برانگیزد / ور از طلب بنِشینم، به کینه برخیزد وگر به رهگذری یک دَم از وفاداری / چو گَرد در پی‌اش افتم، چو باد بگریزد فراز و شیبِ بیابانِ عشق، دامِ بلاست / کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد ؟ تو عمر خواه و صبوری، که چرخِ شعبده‌باز / هزار بازی از این طُرفه‌تر برانگیزد بر آستانۀ تسلیم ORezaO...
ما را در سایت ORezaO دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orezaoa بازدید : 237 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 21:01